• وبلاگ : پلاكهاي رقصان
  • يادداشت : روز سوم...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام بانو...
    فرموديد منتظر آپ بنده هستيد.
    زياد منظرتون نذاشتم.
    با موضوع دختري كه با دعاي حضرت ابوالفضل به دنيا آمد....
    بروز هستم.
    در پناه حق
    موفق و پيروز باشيد.

    پاسخ

    سلام بانو...ممنون از اطلاع رسانيتون...به اميد ظهور...ياحسين.
    يا الله تنها تو خداي يگانه وقابل پرستش هستي....وبس....ولي خداوندا ما شيعيان چه معتقد وجه غير معتقد وبقول امروزيها سکولار هر وقت نام محرم وکربلا را ميشنويم نا خودآگاه به خرابه هاي شام ميرويم...وياد روضه اي که پدرم گوش ميداد ميفتم که حاج آقا کافي رحمه الله ميخواند...هنده همسر يزيد اومد درب خرابه ديد زينب س است...گريه کرد وگفت تف به صورتت يزيد اينها خارجي اند اينها....هند دختر عامر شده همسر يزيد...وخدايا ما اعتبارمان را از خاندان رسول الله وحضرت علي ع داريم وبس هرچه ميخوانند ما را بخوانند جهنم ببرند ما را ببرند ما اين عشق را نه با بهشت با هيچي عوض نميکنيم ديدار ما با اين جماعت به محشر از اين باب
    پاسخ

    ممنون از متن زيباتون.به اميد ظهور...يا حسين.
    سلام
    حسين عليه السلام
    وكرب و بلا
    و عاشوراي آن سال
    نيمروزي كه
    تا ابد جاودانه ماند
    ايام عزاي ارباب بر شما تسليت باد
    به روزم
    ياحق
    پاسخ

    سلام.ممنون از حضورتون.بر شما نيز تسليت باد.خدمت ميرسم.به اميد ظهور...يا حسين.
    سلام بر بانو شبخيز گرامي...
    اميدوارم عزاداريهاتون مورد قبول حق قرار گرفته
    باشد.
    ممنون از آپ زيباتون.
    االتماس دعاي خير از شما...
    در پناه حق
    موفق و پيروز باشيد
    پاسخ

    سلام بانو...ان شاءالله و براي شما نيز همين طور...ممنون از حضور پر مهرتون. التماس دعا...به اميد ظهور...يا حسين.

    هنگامى كه زن غساله ، بدن رقيه (س ) را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل كشيد، و گفت :(سرپرست اين اسيران كيست ؟حضرت زينب (س ) فرمود: چه مى خواهى ؟
    غساله گفت : اين دخترك به چه بيمارى مبتلا بوده كه بدنش كبود است؟
    حضرت زينب (س ) در پاسخ فرمود: اى زن ! او بيمار نبود؛ و اين كبوديها آثار تازيانه ها و ضربه هاى دشمنان است .
    و در روايت ديگر است كه آن زن دست از غسل كشيد و دستهايش ‍ را بر سرش زد و گريست . گفتند: چرا بر سر مى زنى ؟ گفت : مادر اين دختر كجاست تا به من بگويد چرا قسمتهايى از بدن اين دخترك سياه شده است ؟ گفتند: اين سياهى ها اثر تازيانه هاى دشمنان است ...
    پاسخ

    آه.......:(