وبلاگ :
پلاكهاي رقصان
يادداشت :
روز هفتم...
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
پارسي يار
: 5 علاقه ، 1 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهديه
سلام...
تير آمد و از لانه بي آب پرش داد ،يک فاصله در بين گلوگاه و سرش داد ، بغض همه آوار شد آن وقت که کودک ،يک دسته گل سرخ به دست پدرش داد ، مي خواست که از بين گلويش بکشد تير ،آن قفل سه شعبه چقدر درد سرش داد ، خنديد و خجالت زده تر شد پدر از او ،خنديد و غم تازه تري بر جگرش داد...
پاسخ
سلام...ممنون از حضورتون...به اميد ظهور...يا حسين.