شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ *جوابيه شاعر معاصر جواد نوروزي به حميد مصدق و فروغ فرخ زاد:* دخترک خنديد و پسرک ماتش برد ! که به چه دلهره از باغچه ي همسايه، سيب را دزديده باغبان از پي او تند دويد به خيالش مي خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گيرد ! غضب آلود به او غيظي کرد ! اين وسط من بودم، سيب دندان زده اي که روي خاک افتادم من که پيغمبر عشقي معصوم، بين دستان پر از دلهره ي يک عاشق و لب و دندان ِ
تشنه ي کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم من که پيغمبر عشقي معصوم، بين دستان پر از دلهره ي يک عاشق و لب و دندان ِ تشنه ي کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولي ناکام ! هر دو را بغض ربود... دخترک رفت ولي زير لب اين را مي گفت: " او يقيناً پي معشوق خودش مي آيد ! " پسرک ماند ولي روي لبش زمزمه بود: " مطمئناً که پشيمان شده بر مي گردد ! " سالهاست که پوسيده ام آرام آرام !
عشق قرباني مظلوم غرور است هنوز ! جسم من تجزيه شد ساده ولي ذرّاتم، همه انديشه کنان غرق در اين پندارند: اين جدايي به خدا رابطه با سيب نداشت
http://pelakhayeraghsan.parsiblog.com/Feeds/6609796/
http://pelakhayeraghsan.parsiblog.com/Feeds/6609770/
*دوتا لينك بالا هم شعر حميد مصدق و جواب فروغ فرخ زاد به اونه*
پرشين
درست شد؟؟؟
اوهوم .. :)
ساعت دماسنج
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top