پيام
+
بار اولم بود که مجروح ميشدم و زياد بيتابي ميکردم يکي از برادران امدادگر بالاخره آمد بالاي سرم و با خونسردي گفت:«چيه، چه خبره؟»تو که چيزيت نشده بابا!
تو الان بايد به بچههاي ديگر هم روحيه بدهي آن وقت داري گريه ميکني؟! تو فقط يک پايت قطع شده! ببين بغل دستي است سر نداره هيچي هم نميگه، اين را که گفت بياختيار برگشتم و...

تفسير انواع قران
93/2/10
پلاكهاي رقصان
چشمم افتاد به بنده خدايي که شهيد شده بود!بعد توي همان حال که درد مجال نفسکشيدن هم نميداد کلي خنديدم و با خودم گفتم عجب عتيقههايي هستند اين امدادگرا.
*ياسمين بانو*
هه... خدايا
پيام رهايي
روزگاران غريبي داشتيد...!
قافيه باران
:) :(
سايه سادات ツ
اشک و لبخند ....
پيام رهايي
اشک و لبخند قافيه يک روز نيمه ابري است همان موقع که مي بارد و همان موقع مي تابد...!
پلاكهاي رقصان
اشک...لبخند..