بسم رب آنهایی که عند ربهم یرزقون اند...!
آنهایی که در قهقهه مستانه شان،جام باده در دست؛به ما مینگرند...
آنانیکه در شادی وصولشان از عرش به ما میخندند...
آنانیکه پلاکهایشان همانند خودشان در رقصند...
سلام بر روزی خورندگان نزد پروردگارشان....
سلام بر باده نوشان وادی حق و حقیقت...
سلام بر کامروایان عرش نشین...
و سلام بر پلاکهای رقصان...
گم کرده ایم خودمان را و آنقدر در زمین فرورفته ایم که خاک دهان هایمان را گرفته است!گوشهایمان کر و چشمانمان کور است...!
اذهان نوپایمان باور غلطی درونمان ساخته اند که شهدا را نیازی به اشکها و دل سوزاندن های ماست...!!!!
امر برایمان مشتبه شده و نمیدانیم آنانند که برایمان دل میسوزانند؛دل میسوزانند برای این روح های که اسیر خاک کرده ایم...
ارواحی که روزی از جنس خدا بود خود با دست خودمان زنده به گور کرده ایم...!
آری؛آنانند که سعادتمند و کامروا و خوشبخت شدند...
آنانند که تعبیر "ارواح التی حلت بفنائک..." عاشورای زمان خود شدند...
آنانند که به لبیک گویان ندای "هل من ناصر ینصرنی..." حسین(ع) پیوستند...
آنانند که عاشورا را بار دیگر تکرار کردند...
عاشورایی که همواره تکرار میشود...!
و این من و توایم که باید "حسین" زمان و "یزید" زمانمان را درک کنیم.
گوش کن؛ندای "هل من ناصر ینصرنی" هنوز هم در عالم طنین انداز است.
وقتش نرسیده که ما نیز این ندا را با گوش جان بشنویم....؟؟
وقتش نرسیده که به این ندا با دل و جان "لبیک" گوییم....؟؟؟!!!!